موآم; ویلیام سامرستWilliam Somerset Maugham
نویسندۀ انگلیسی
تاریخ تولد - وفات: 1874-1965
ویلیام سامرست موآم در 1874 در سفارت بریتانیا در پاریس به دنیا آمد. وی با كمك معلم سرخانه زبان انگلیسی را فرا گرفت. پدر ویلیام مشاور حقوقی ارزندهای در سفارت بریتانیا در پاریس بود. ویلیام تا سن هشت سالگی با مادرش زندگی میكرد، تا اینكه وی در 1882 و هنگام ششمین زایمان، از دنیا رفت. ویلیام این حادثه را تا زمان مرگ فراموش نكرد. دو سال بعد از مرگ مادر، پدرش نیز درگذشت. ارث باقی مانده از پدر، به هر فرزند سالی 150۰ پاوند بود. ویلیام در 10 سالگی نزد عمویش كشیش هنری موآم اسقف انگلیكن در وایت استیبل در نزدیكی كنتر بری رفت؛ او مردی سختگیر، پرهیزگار و غرق در اندیشههای خود بود. كتاب « پیرامون اسارت انسانی»، داستان این دوران از زندگی وی بود.
موآم به علت لكنت زبان، تا پایان عمر در روابط اجتماعیاش مشكل داشت. خود دربارۀ دوران كودكیاش چنین نوشته :
« كوچك اندام، نحیف، نزار و خجالتی بودم؛ نیروی جسمانیم كم بود و لكنت زبان داشتم، اما در مقابل، قدرت تحملم زیاد بود. تك تك آدم ها را دوست میداشتم، اما اشتیاق چندانی به حضور در جمع آنان نداشتم. هیچگاه در نظر اول از كسی خوشم نیامده است؛ گمان نمیكنم هرگز در كوپه قطار با كسی كه نمیشناختم، حرف زده باشم یا با همسفری در كشتی سخن گفته باشم؛ مگر آنكه او سر حرف را باز كرده باشد. گمان نمیكنم، پسری دوست داشتنی بوده باشم .»
او موعظهها، سختگیری و خشونت پدر روحانی را به مدت سه سال تحمل كرد و پس از آن، به مدرسه كینگ در كنتربری فرستاده شد، اما به دلیل آزار و اذیت بچههای دیگر، نتوانست در آنجا تحصیل كند و با اجازۀ عمویش یك سال در هایدلبرگ درس خواند.
موآم از 17 سالگی به فلسفه علاقه پیدا كرد. در كلاس درس فلسفه كونوفیشی (كه استاد مشهوری بود) شركت میكرد و در وجود شوپنهاور جانی همانند خویش یافت و تمام عمر شیفتۀ اسپینوزا باقی ماند.
ویلیام پس از بازگشت به لندن مجبور بود شغلی را برگزیند. ولی به دلیل داشتن لكنت زبان نمیتوانست مانند دیگر خویشاوندانش به رشتۀ حقوق و یا به كلیسا روی آورد. وی به مدت پنج سال در دانشكدۀ پزشكی واقع در جنوب لندن وابسته به بیمارستان سنت توماس در لمبت، تحصیل كرد. بعد از مطالعات زیاد، ماتریالیسم و دترمینیسم را پذیرفت و نسبت به فقر در پایتخت بریتانیای ثروتمند، دید تلخی یافت. در همین دوران بود كه با محلههای كثیف و فقیرنشین لمبت كه حتی پلیس هم جرأت ورود به آنجا را نداشت، آشنا شد. او در این محلهها، ضایعات اجتماعی و جنگ زندگی علیه گرسنگی، محرومیت و مرگ را به چشم دید.
موآم در سال 1897 گواهینامۀ پزشكی خود را دریافت كرد و رمانی به نام «لیزای لمبث » نوشت كه زاغهها و تراژدیهای بیمارستان و دانشكده را توصیف میكرد. از آنجا كه این كتاب فروش خوبی داشت، تصمیم گرفت به جای دنبال كردن پزشكی، نویسنده شود. البته طی سالیان دراز نتوانست موفقیتی همسان با موفقیت اولین كتابش به دست آورد. وی تا سال 1914 ده رمان نوشت كه هیچ یك آنقدر فروش نرفت تا دستمزد نویسنده و هزینۀ چاپ را برگرداند. نمایشنامههای وی وضع بهتری داشتند؛ ظرافت و دقتی كه در طرح این نمایشنامه ها به كار می گرفت، و همچنین قدرت نگارش گفتوگوی شخصیتهای نمایشنامه، مردم را جلب میكرد. در سال 1907، نمایشنامۀ «خانم فردریك» به موفقیت عظیمی دست یافت؛ بعد هم به طور همزمان چهار نمایشنامۀ كمدی او در تئاترهای لندن به نمایش گذاشته شد.
موآم هم مانند همینگوی به عنوان آمبولانس راهی جنگ جهانی اول شد، و سپس مأمور مخفی ضد اطلاعات گردید. در سوئیس مبتلا به بیماری سل شد و به امید بازیافتن سلامتی، به آمریكا سفر كرد. در آنجا با گروهی كه دو نمایشنامۀ او را در آمریكا اجرا می كرد، به همكاری پرداخت.
در سال 1913 با سیری بارنادو ولكام كه بیوهای شاداب و سرزنده بود، رابطه برقرار كرد و در حدود دو سال بعد، صاحب فرزندی شد. در1916 با او ازدواج كرد و سپس آن كودك را به فرزندی پذیرفت.
در سال 1916 با كشتی از سانفرانسیسكو به تاهیتی رفت و برای تسكین خاطراتی كه در ذهنش مانده بود، شروع به نوشتن كتاب «پیرامون اسارت انسان» كرد تا بتواند خاطره ها را به دوران سپری شده و آدمهای دیگر نسبت دهد. وی نام كتاب خود را از عنوان جلد چهارم اخلاقیات اسپینوزا گرفت. این كتاب از نظر ادبی اثر برجستهای نبوده و از زیبایی سبك و احساسی جدید و عمق اندیشه برخوردار نیست، ولی صادقانه و بیتكلف، مراحل رشد یك انسان را نشان میدهد. در حقیقت، این كتاب زندگینامۀ خود موآم است.
در سال 1917 دولت بریتانیا موام را در مأموریتی مخفی و با بودجهای نامحدود، به سن پترزبورگ فرستاد. مأموریت او این بود كه روسیه را در حالت جنگ نگهدارد و با كمك نیروهای دولتی، بلشویكها را از رسیدن به قدرت باز دارد، اما شكست خورد و بلشویك ها پیروز شدند.
موآم در سال 1965در جنوب فرانسه و در سن 91 سالگی درگذشت.
آثار: لیزای لمبث، بانوی كراداك، پیرامون اسارت انسانی، ماه و شش پشیز، مرد با عزت، شپی، لرزش برگ، حاصل عمر، یادداشتهای نویسنده، شادیهای زندگی، بادبادک، لبهٔ تیغ، گنج