"داستانهای زیادی در مورد جورج برنارد شاو وجود دارد. شاید تعدادی از این داستانها مبالغهآمیز باشد، ولی بعضی از آنها را میتوان بارها و بارها شنید. یك شاهد عینی این ماجرا را برای من تعریف كرد. پس از اجرای نمایش افتتاحیۀ "بازگشت به متوسالم" تمام تماشاگران به شدت هیجانزده شده بودند و فریاد میزدند كه نویسنده باید روی صحنه بیاید. اما درست در همان لحظه كه شاو به صحنه آمد، صدای اعتراض آمیز سوتی از طرف لژ، با صدای كف تحسین آمیز تماشاگران قاطی شد. شاو با حالتی دوستانه به طرف لژ نگریست و گفت: «دوست عزیز! من كاملاً با شما هم عقیده هستم! اما در مقابل اكثریت چه كاری از دست من و شما میآید؟»"
"یك مدیر مسئول استخدام افرادی كه درمقابل مزد كف میزنند، در پاریس قیمتهای زیر را برای كارمندان خود اعلام كرده بود: كف زن معمولی 5 فرانك، كف زن منقطع 15 فرانك، كف زن متوسط 20 فرانك، كف زن با تلاش 25 فرانك، فریاد هنگام كف زدن 25 فرانك، فریاد زدن لاینقطع هنگام سخنرانی 50 فرانك، فریاد وحشت 5 فرانك، حركتی كه نشان دهد، آن فرد دیگر قادر به كف زدن نیست15 فرانك، كف زدن حین اعتراض 15 فرانك، اگر در همین حال طوری فریاد میزد، گویی شنوندگان بی طرف گناهكار هستند 32 فرانك و غیره."
"دیگر امروزه به ندرت شركتهایی پیدا میشوند كه افرادی را برای كف زدن و تشویق استخدام میكنند. این شركتها اكثراً از افراد جوانی تشكیل میشد كه بلیط مجانی و گاهی حتی حقوق ناچیزی میگرفتند كه در زمانهای خاصی برای مثال هنگام نمایش تأتر یا اپرا كف بزنند و به این ترتیب تماشاگران دیگر را به هیجان بیاورند. حتی مشهور است كه در وین، خوانندگان مشهور تشویق كنندگان مخصوص خود را داشتند و به آنها حقوق میدادند كه برایشان كف بزنند. در تأتر ملی هم چنین گروهی وجود داشت و روزی رئیس آنها به مدیر تاتر اعلام كرد كه قصد دارد دست از كار بكشد. مدیر تاتر گفت: «برای چه؟ مگر حقوق كافی به شما نمیدهیم؟» - «چرا، اما میدانی، شما فقط تأترهای كمدی اجرا میكنید كه آدم باید فقط بخندد. من هشت سال است كه دارم به لطیفههای تكراری میخندم. حالا میل دارم، به تأتری بروم كه مجبور شوم كمی گریه كنم.» و همین كار را هم انجام داد."