"كار، یك سرگرمی انسانی در راستای اهداف عاقلانه است."
"كار، روشی كهنه برای تامین مخارج زندگی است."
"ملا نصرالدین نزد جنگلبانی رفت و تقاضای كار كرد. جنگلبان به او گفت: «من یك شانس به تو میدهم. تبر را بردار و تا میتوانی درختان جنگلی را كه به تو نشان میدهم، قطع كن.» سه روز بعد، ملا نصرالدین نزد مرد بازگشت. جنگلبان از او پرسید: «خب، چند درخت قطع كردی؟» ملا جواب داد: «تمامشان را.» جنگلبان پرسید: «تمامشان را؟» و به جنگل رفت تا به چشم خود ببیند. واقعاً دیگر حتی یك درخت هم در جنگل دیده نمیشد. جنگلبان سؤال كرد: «تو در كجا یاد گرفتی كه به این سرعت و دقت كار كنی؟» - «در صحرا.» - «ولی در آنجا كه درختی وجود ندارد.» ملا جواب داد: «درست است، حالا دیگر درختی وجود ندارد!»"
"شش مرحلۀ برنامهریزی و انجام كار به قرار زیر است: هیجان، هشیاری، علاقه، جستوجوی مقصر، مجازات بیتقصیرها، تشویق بیعرضهها."
"جراح همه كار میتواند و هیچ نمیداند. متخصص داخلی همهچیز میداند و هیچ كار نمیتواند. روانشناس هیچچیز نمیداند و هیچ كار نمیتواند. آسیبشناس همهچیز میداند و همه كار میتواند، اما فایدهای ندارد."
"كار كردن مثل تفریح است، اما چه كسی تحمل تفریح را دارد؟"
"حتی كار فكری هم باید استحكام داشته باشد."
"یكی از اعضای جوان یك خانوادۀ اشرافی انگلستان در آمریكا خودفروشی میكرد. لرد راندولف وحشت زده فریاد زد: «اوه، اوه! یكی از اعضای خانوادۀ ما كار میكند!»"
"دلیل اینكه افراد بسیاری وقتی با شانس برخورد میكنند، متوجه آن نمیشوند، این است كه شانس معمولاً با لباس كار راه میرود و مثل كار مشكل است."
"یك فرهنگ لغت انگلیسی، تنها جایی است كه در آن موفقیت قبل از كار میآید."