"حاضرجوابی = چیزی که در راه رفتن به خانه به ذهن آدم میرسد."
"حاضرجوابی = چیزی که در هر دعوای زناشویی ارزش خود را نشان میدهد. مگر اینکه بخواهی از آن چشم بپوشی."
"وقتی نمایشنامۀ «کاندید» برنارد شاو در نیویورک برای اولین مرتبه به روی صحنه رفت، شاو به کورنلیا اسکینر، بازیگر نقش اول گفت: «فوقالعاده، بینظیر.» دوشیزه اسکینر جواب داد: «دیگر اینقدرها هم لایق این همه تحسین نبود.» شاو: «منظورم نمایشنامه بود.» دوشیزه اسکینر: «من هم همین طور.»"
"روزی یک کشاورز اهل ایالت آیووای آمریکا روی زمین خود مشغول کار بود که یک رنجروور بزرگ با پلاک تگزاس مقابل او ایستاد. راننده شیشه را پایین داد و پرسید: «حالتان چطور است؟ آیا این زمین متعلق به شما است؟» مرد کشاورز با غرور جواب داد: «بله. البته. تمام این زمینها از آن درخت بزرگ تا کنار صخرههای آن پشت، متعلق به من است. شصت هکتار زمین عالی.» مرد تگزاسی که نمیتوانست از خودنمایی چشمپوشی کند گفت: «بله، شما قطعه زمین خوبی دارید. باید بدانید که من هم یک قطعه زمین دارم. ولی زمین من کمی بزرگتر است.» کشاورز جواب داد: «آه واقعاً؟ مگر مساحت زمین شما چقدر است؟» مرد تگزاسی گفت: «خب اگر قبل از طلوع آفتاب راه بیفتم و مثل دیوانهها رانندگی کنم، باید خوشحال باشم که تا غروب آفتاب نصف زمینم را پشت سر گذاشتهام.» کشاورز چانهاش را خاراند، نگاهی به اتومبیل مرد کرد و گفت: «بله، بله، من هم از این ماشینهای قراضه داشتهام.»"