درباره ناشناس
ناشناس, ; - -
آب
"مزۀ واقعی آب را در صحرا میتوان درك كرد."
آب
"آب، سبزتر از زرد است."
آتش
"هو شون، خدای چینی آتش، موجود بسیار خاصی است. او به اصطلاح امروزیها بیمار كار است. تمركز كامل روی كار خود، یعنی آتش افروزی دارد و عاشق آن است. او حتی به لحاظ ظاهری هم خود را با كارش تطابق داده است. موهای سرخ آتشین، ریش قرمز آتشین و روی پیشانیاش یك چشم سوم دارد. با آن چشم، خانۀ بعدی را كه قرار است در آتش بسوزد، زیر نظر دارد. از آنجا كه موجود فراموشكاری است، یك لیست ازخانههایی را كه قرار است آتش بگیرند، در دست چپ خود دارد. در دست راستش یك گوی آتشین گرفته است كه به وسیلۀ آن آتش را برمیافروزد. (نوعی كوكتل مولوتوف). چینیهای بیچاره فقط یك راه در مقابل خدای آتش دارند: باید جناب ایشان را آرام كنند. برای مثال كاغذدیواریهایی از جنس ابریشم و با طرح خدای آتش روی دیوارهای خانۀ خود بزنند. شاید به این وسیله از لیست او خط بخورند."
آتشنشانی
"داستانی میگوید كه فلوریان، افسر و كارمند دولت رم در منطقهای كه امروز آن را اتریش سفلی میخوانند، بوده است. از آنجا كه مسیحی شد، مافوقش در سال 304 او را با روشی كاملا غیر مسیحی در رودخانۀ امز غرق كرد. قوانین آن زمان تا این اندازه خشن بودهاند. فلوریان امروز حامی آتشنشانها محسوب میشود."
آتشنشانی
"تمرین برای خاموش كردن آتش در مونتكمری آلاباما. فرض بر این است كه شهرداری آتش گرفته است. درست پنج دقیقه طول میكشد تا تمام 500 كارمند آنجا از ساختمان خارج شوند. شهردار از نتیجۀ كار ناراضی است. روز بعد متوجه میشود كه پس از اتمام ساعت كاری، فقط سه دقیقه طول میكشد تا كارمندان ساختمان شهرداری را ترك كنند."
آداب معاشرت
"یك مشتری در رستورانی بسیار شیك، دستمال سفرهای را دور گردن خود گره زده بود. مدیر رستوران از سرگارسن میخواهد: «لطفاً به آن آقا بفهمانید كه این كار درست نیست. البته مؤدبانه و با سیاست!» سرگارسن سر میز مشتری میرود و سؤال میكند: «چه باید بكنم، آقا؟ موهایتان را بزنم یا صورتتان را اصلاح كنم؟»"
آزادی
"آدمی آزاد است كه همان را بخواهد كه در هر صورت باید انجام دهد."
آزادی مطبوعات
"بدون آزادی مطبوعات، هیچ آزادی دیگری وجود ندارد."
آزار
"كسی كه آزارش به مورچه هم نمیرسد، نمیتواند گرۀ كراواتش را هم بزند."
آسانسور
"قبل از اینكه آسانسور كشف شود، پیمانكاران، معماران و مجریان شهرسازی فقط میتوانستند ساختمانهای پنج یا شش طبقه بسازند. هیچ مستأجری حاضر نبود بیش از چند طبقه از پلهها بالا و پایین برود. این موضوع با كشف آسانسور تغییر كرد. حالا همه میتوانستند، بالاتر بروند! به همین دلیل اولین برجها را ساختمانهای آسانسوری نام نهادند و نه بیلدینگ. در نگاه اول دلیل این تغییر فقط یك چیز جزيی یعنی آسانسور بود. حالا ما نه فقط در معماری كه در حوزههای زیادی به این پدیده برمیخوریم. اغلب چیزهای كوچك هستند كه پیشرفتهای بزرگ را میسر میسازند."